داستان های خنده دار
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
داستان های خنده دار
نوشته شده در پنج شنبه 13 شهريور 1393
بازدید : 26
نویسنده : shaahin99

ماجرای قضنفر و پسرش

غضنفر: برو يه نوشيدني واسم بگير
پسرش: كولا يا پپسي
غضنفر: كولا
... پسرش : دايت يا عادي
غضنفر : دايت
پسرش : قوطي يا شيشة
غضنفر : قوطي
پسرش : كوچك يا بزرگ
غضنفر : اصلا نميخام واسم اب بيار
پسرش : معدني يا لوله كشي
غضنفر : اب معدني
پسرش : سرد يا گرم
غضنفر : ميزنمتا
پسرش : با چوب يا دمباي
غضنفر : حيوون
پسرش : خر يا سك
غضنفر : گمشو از جلو چشام
پسرش : پياده يا با دو
غضنفر : با هر جي برو فقط نبينمت
پسرش : باهام مياي يا تنها برم
غضنفر : ميام ميكشمت ا
پسرش : با چاقو يا ساطور
غضنفر : ساطور
پسرش : قربانيم ميكني يا تيكه تيكه
غضنفر : خدا لعنتت كنه قلبم وايساد
پسرش : ببرمت دكتر يا دكترو بيارم اينجا
و ...
اینجوری شد که غضنفر دق کرد و مُرد! !!

باهال بود نه ...

یک روایت از سوتی آقایون

یه خانومی واسه تولد شوهرش پیشنهاد داد که برن یه رستوران خیلی شیک ...
وقتی رسیدن به رستوران , دربون رستوران گفت: سلام بهروز جان ... حالت چطوره ؟؟؟

زنه یه کم غافلگیر شد و به شوهره گفت : بهروز , تو قبلا اینجا بودی ؟؟

شوهر: نه بابا این یارو رو توی باشگاه دیده بودم ...

وقتی نشستن , گارسون اومد و گفت : همون همیشگی رو بیارم ؟؟؟

زنه یه مقدار ناراحت شد و گفت : این از کجا میدونه تو چی میخوری ؟؟؟

شوهر : اینم توی همون باشگاه بود یه بار وقت خوردن غذا منو دید ...

خواننده رستوران از پشت بلندگو گفت : سلام بهروز جان ... آهنگ مورد علاقتو میخونم برات ....

زنه دیگه عصبانی شد و کیفشو برداشت از رستوران اومد بیرون.

شوهره دوید دنبالش . زنه سوار تاکسی شد ....

بهروز جلو بسته شدن در تاکسی رو گرفت و خواست توضیح بده که حتما اشتباهی پیش اومده و منو با یکی دیگه اشتباهی گرفتن ....

زنه سرش داد زد و انواع فحشا رو بهش داد ...

یهو راننده تاکسی برگشت گفت : بهروز...! اینی که امشب مخشو زدی خیلی بی ادبه ها ....!!

ماجرای کیک تولد

مردی برای تولد همسرش به شیرینی فروشی محل تلفن زد تا کیک او را سفارش دهد...
فروشنده پرسید که چه پیغام تبریکی روی کیک بنویسد ؟
مرد فکری کرد و گفت بنویسید : با اینکه داری پیرتر میشوی ولی هر روز بهتر میشوی
فروشنده پرسید چه جوری این پیغام را بنویسد ؟!
مرد گفت : خب، "با اینکه داری پیرتر میشوی" در بالا و "ولی هر روز بهتر میشوی" در پایین!
مهمانی شروع شد، پاسی از شب گذشته بود که کیک ارسال شد...
در جعبه کیک که باز شد مهمانها شوکه شدند ، چون روی کیک نوشته شده بود :
"با اینکه داری پیرتر میشوی در بالا ، ولی هر روز بهتر میشوی درپایین " !!!

آموزش آشپزی:
ماهیتابه تفلون دسینی رو می گذارید روی گاز پنج شعله فردار سینجر که با ضمانت سام الکتریک عرضه میشه، بعد گاز رو با کبریت توکلی روشن کنید، کمی روغن “لادن دوست تو و من” رو بریزید توش، دو تا تلاونگ هم بندازید داخلش، اگر در حین کار خسته شدید از ماساژور شاندرمن استفاده کنید تا غذا حاضر بشه؛ یک سری هم به پیج سایت ما بزنید و بعد از اینکه به دوستانتون هم معرفیش کردید غذا حاضر میشه…همتون رو می سپرم به خدای بزرگ و بیمه ایران و سینا و دانا

گارسون : چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟
مشتری : لطفا یک چای !
گارسون : چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟
مشتری: سیلان لطفا
گارسون: چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟
مشتری: با شیر لطفا
گارسون: شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟
مشتری: شیر غلیظ شده لطفا
گارسون: شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟
مشتری: لطفا شیر گاو.
گارسون: شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟
مشتری: فکر کنم چای بدون شیر بخورم بهتره
گارسون: با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟
مشتری: با شکر
گارسون: شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟
مشتری: با شکر نیشکر لطفا
گارسون: شکر سفید، قهوه ای یا زرد؟
مشتری: لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید
گارسون: آب معدنی یا آب بدون گاز؟
مشتری: آب معدنی
گارسون: طعم دار یا بدون طعم؟
مشتری: ای بمیـــــــــــری الهــــــــی!!
ترجیح میدم از تشنگی بمیرم فقط به شرط اینکه تو خفه شی و گورتو گم کنی


تفاوت نيمرو درست كردن دختر ها و پسر ها
دخترها

۱. توی ماهيتابه روغن ميريزن

۲. اجاق گاز زير ماهيتابه رو روشن ميكنن

۳. تخم مرغها رو ميشكنن و همراه نمك توی ماهيتابه ميريزن

۴. چند دقيقه بعد نيمروی آماده رو نوش جان ميكنن



پسرها


۱. توی كابينتهای بالايی آشپزخونه دنبال ماهيتابه ميگردن

۲. توی كابينتهای پايينی دنبال ماهيتابه ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن

۳. ماهيتابه رو روی اجاق گاز ميذارن

۴. توی ماهيتابه روغن ميريزن

۵. توی يخچال دنبال تخم مرغ ميگردن

۶. يه دونه تخم مرغ پيدا ميكنن

۷. چند تا فحش ميدن

۸. دنبال كبريت ميگردن

۹. با فندك اجاق گاز رو روشن ميكنن و بوی سركه همراه دود آشپزخونه رو بر ميداره

۱۰. ماهيتابه رو ميشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی ميداد!

۱۱. ماهيتابه رو روی اجاق گاز ميذارن و توش روغن واقعی ميريزن

۱۲. تخم مرغی كه از روی كابينت سر خورده و كف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاك ميكنن

۱۳. چند تا فحش ميدن و لباس ميپوشن

۱۴. ميرن سراغ بقالی سر كوچه و 20 تا تخم مرغ ميخرن و برميگردن

۱۵. تلويزيون رو روشن ميكنن و صداش رو بلند ميكنن

۱۶. روغن سوخته رو ميريزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهيتابه ميريزن

۱۷. تخم مرغها رو ميشكنن و توی ماهيتابه ميريزن

۱۸. دنبال نمكدون ميگردن

۱۹. نمكدون خالی رو پيدا ميكنن و چند تا فحش ميدن

۲۰. دنبال كيسهء نمك ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن

۲۱. نمكدون رو پر از نمك ميكنن

۲۲. صدای گزارشگر فوتبال رو ميشنون و ميدون جلوی تلويزيون

۲۳. نمكدون رو روی ميز ميذارن و محو تماشای فوتبال ميشن

۲۴. بوی سوختگی رو استشمام ميكنن و ميدون توی آشپزخونه

۲۵. چند تا فحش ميدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل ميريزن

۲۶. توی ماهيتابه روغن و تخم مرغ ميريزن

۲۷. با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم ميزنن

۲۸. صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال ميشنون و ميدون جلوی تلويزيون

۲۹. سريع برميگردن توی آشپزخونه

۳۰. تخم مرغهايی كه با ذرات تفلون كنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل ميريزن

۳۱. ماهيتابه رو ميندازن توی سينك

۳۲. دنبال ظرفهای مسی ميگردن

۳۳. قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز ميذارن و توش روغن و تخم مرغ ميريزن

۳۴. چند دقيقه به تخم مرغها زل ميزنن

۳۵. ياد نمك ميفتن و ميرن نمكدون رو از كنار تلويزيون برميدارن

۳۶. چند ثانيه فوتبال تماشا ميكنن

۳۷. ياد غذا ميفتن و ميدون توی آشپزخونه

۳۸. روی باقيماندهء تخم مرغی كه كف آشپزخونه پهن شده بود ليز ميخورن

۳۹. چند تا فحش ميدن و بلند ميشن

۴۰. نمكدون شكسته رو توی سطل ميندازن

۴۱. قابلمه رو برميدارن و بلافاصله ولش ميكنن

۴۲. چند تا فحش ميدن و انگشتهاشون كه سوخته رو زير آب ميگيرن

۴۳. با يه پارچهء تنظيف قابلمه رو برميدارن

۴۴. پارچه رو كه توسط شعله آتيش گرفته زير پاشون خاموش ميكنن
۴۵. نيمروی آماده رو جلوی تلويزيون ميخورن و چند تا فحش ميدن



:: برچسب‌ها: داستان , داستان خنده دار ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: